سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همه چیز در مورد فریدون زندی

سلام فوتبالدوستای عزیز ( طرفدارای تیم ملی )

امروز توی مجله خانواده سبز دیدم که یه مصاحبه با پدر و مادر فریدون زندی انجام داده بود که برای شما توی وبلاگ قرار دادم. شما از این طریق می تونید با خانواده فری بیشتر آشنا بشید. امیدوارم خوشتون بیاد . راستی من حالا هی تاکید نمی کنم که پیام بذارید معنیش این نیست که نذارید .

 

در کرمانشاه‌ به‌ دنیا آمدم‌


    شاید خیلی‌ از خوانندگان‌ پیش‌ از این‌ که‌بخواهند، بدانند فریدون‌ زندی‌ کیست‌؟ دوست‌دارند بدانند پدر فریدون‌ زندی‌، پرویز کیست‌؟ اوچه‌ سرگذشتی‌ داشته‌ است‌ و چه‌ شد که‌ به‌ آلمان‌رفت‌ و با یک‌ زن‌ آلمانی‌ که‌ مسلمان‌ شده‌ ازدواج‌کرد، در این‌ مورد پرویز زندی‌ می‌گوید: در سال‌1323 در کرمانشاه‌ به‌ دنیا آمدم‌، اما اصلیت‌ ماتهرانی‌ است‌، پدرم‌ در شهربانی‌ کار می‌کرد و ازهمین‌ رو هراز چند گاهی‌ در ماموریت‌ به‌ سرمی‌برد، از این‌ رو فرزندانش‌، در جاهای‌ مختلف‌به‌ دنیا آمدند.
    پدرم‌ بچه‌ سرچشمه‌ و مادرم‌ در منطقه‌ سنگلج‌ به‌دنیا آمد، پس‌ از به‌ دنیا آمدن‌ به‌ تهران‌ آمدیم‌ ودوران‌ کودکی‌ و نوجوانی‌ خود را دردروازه‌شمیران‌ گذراندم‌...
    از همان‌ دوران‌ با ورزش‌ آشنا شدم‌ و بیشترکشتی‌ می‌گرفتم‌. از آن‌ دوران‌، منزلی‌ به‌ یادگارمانده‌ که‌ در کوچه‌ آسیاب‌ بادی‌ است‌ که‌ اگرخداوند عمری‌ به‌ ما دهد می‌خواهیم‌ آن‌ رابسازیم‌. دوران‌ دبیرستان‌ را به‌خاطر این‌ که‌ پدرم‌در مشهد مامور بودند، گذراندم‌ و در دبیرستان‌نصرت‌الملک‌ درس‌ خواندم‌.
    همان‌جا کشتی‌ را به‌ شکل‌ حرفه‌ای‌ ادامه‌ دادم‌و در سال‌ 1341، قهرمان‌ استان‌ خراسان‌ شدم‌ وبرای‌ مسابقات‌ کشوری‌ به‌ تهران‌ آمدم‌. اما«سیروس‌پور» مربی‌ آن‌ زمان‌ مرا به‌خاطر 200گرم‌ اضافه‌ وزن‌ از شرکت‌ در مسابقات‌ کشوری‌محروم‌ کرد که‌ البته‌ شکست‌ بزرگی‌ برای‌ من‌ بود.
    
    

به‌ آلمان‌ رفتم‌ و...


    پس‌ از پایان‌ تحصیلات‌ و خدمت‌ سربازی‌ برای‌گذراندن‌ دوره‌ کشتی‌ سازی‌، به‌ آلمان‌ رفتم‌ و پس‌از آن‌ به‌ تهران‌ آمدم‌ و قرار شد در این‌جا کارکنیم‌، اما به‌ ما کار ندادند و داستان‌ مفصلی‌ دارد که‌خارج‌ از این‌ بحث‌ است‌، من‌ هم‌ پس‌ از مدتی‌دوباره‌ به‌ آلمان‌ رفتم‌. در همان‌ دوران‌ با «الاکخ‌»آشنا بودم‌، به‌ او پیشنهاد ازدواج‌ دادم‌، به‌ او گفتم‌به‌ ایران‌ بیاید، اما او نپذیرفت‌.
    و او گفت‌، من‌ به‌ آلمان‌ بروم‌. ما هم‌ که‌ عاشق‌شده‌ بودیم‌ به‌ آنجا رفتیم‌ و پیمان‌ زناشویی‌ بستیم‌ ودر مسجد هامبورگ‌ آلمان‌ «آیت‌ا... شبستری‌» مارا به‌ عقد یکدیگر در آورد و «الا» هم‌ مسلمان‌ شد.آن‌جا اجازه‌ کار گرفتیم‌ و سه‌ سال‌ در شرکت‌پتروشیمی‌ کارلسروهه‌ کار کردم‌، همسرم‌ هم‌کارمند دولت‌ بود، اما زمانی‌ که‌ کوروش‌ را باردارشد، استعفا داد. البته‌ آن‌ روزها برای‌ من‌ کمی‌مشکل‌ بود، من‌ دوشنبه‌ها به‌ کارلسروهه‌ و آخرهفته‌ها به‌ «اندن‌» می‌رفتم‌، جایی‌ که‌ زندگی‌می‌کردیم‌، «اندن‌» یک‌ شهر ساحلی‌ در شمال‌آلمان‌ است‌ که‌ در زمان‌ جنگ‌ دوم‌ جهانی‌ از آنجابه‌ عنوان‌ شهر زیر دریایی‌ها نام‌ می‌بردند. مسیر-700 800 کیلومتری‌ کارلسروهه‌ تا اندن‌ برای‌من‌ مشکل‌ساز بود و زمانی‌ هم‌ که‌ الا باردار شدتصمیم‌ گرفتم‌ که‌ کار در کارخانه‌ پتروشیمی‌ را ترک‌کنم‌. با اندوخته‌ای‌ که‌ داشتم‌، در «اندن‌» یک‌هتل‌- رستوران‌ خریداری‌ کردم‌ و غذاهای‌ایتالیایی‌ و یونانی‌ را در آنجا سرو می‌کردیم‌، نام‌رستوران‌ هم‌ از آنجا که‌ در نزدیکی‌ فرودگاه‌ بود،«AIRPORT» گذاشتم‌ و به‌ لطف‌ خدا، کارمان‌رونق‌ گرفت‌. البته‌ در آن‌ سال‌ها، چند هتل‌ ورستوران‌ ساختم‌ و فروختم‌...
    
    

تولد کوروش‌ و فریدون‌ در آلمان‌


    کوروش‌ و فریدون‌ در شهری‌ به‌ دنیا آمدند که‌60 هزار نفر جمعیت‌ دارد، در همان‌ «اندن‌»...تفاوت‌ سنی‌ آنان‌ سه‌ سال‌ است‌. از پرویز زندی‌پرسیدیم‌ که‌ در طی‌ این‌ مدت‌ به‌ ایران‌ می‌آمدید،که‌ در پاسخ‌ گفت‌: پس‌ از این‌ که‌ ازدواج‌ کردم‌،برای‌ اولین‌ بار با کوروش‌ که‌ سه‌ ساله‌ و فریدون‌ که‌9 ماهه‌ بود به‌ همراه‌ «الا» به‌ ایران‌ آمدیم‌، پس‌ ازآن‌ هر دو، سه‌ سال‌ یکبار به‌ ایران‌ می‌آمدم‌ امادفعات‌ دیگر تنها می‌آمدم‌، چرا که‌ بچه‌ها کوچک‌بودند و همچنین‌ کسی‌ باید از رستوران‌ و هتل‌مراقبت‌ می‌کرد، تا من به‌ خانواده‌ام‌ سربزنم‌.
    پرویز زندی‌ در ادامه‌ می‌گوید: آخرین‌ بار که‌به‌ ایران‌ آمدم‌ یک‌ سال‌ و نیم‌ پیش‌ بود، قبل‌ از این‌که‌ بحث‌ پیوستن‌ فریدون‌ به‌ تیم‌ ملی‌ کشیده‌شود...
    زندی‌ در ادامه‌ می‌گوید: البته‌ سال‌ گذشته‌ مابازنشسته‌ شدیم‌، هم‌ من‌ و هم‌ همسرم‌... و من‌«هتل‌ رستوران‌» خود را فروختم‌. چرا که‌ طی‌ این‌سال‌ها کار زیادی‌ می‌کردیم‌، به‌ طوری‌ که‌ شبانه‌روز، پنج‌ ساعت‌ می‌خوابیدم‌. آشپز خارجی‌داشتم‌، ضمن‌ این‌ که‌ «الا» هم‌ آشپز ماهری‌ است‌،به‌ خصوص‌ غذاهای‌ ایرانی‌ را بسیار خوب‌ درست‌می‌کند.
    
    

جدایی‌ فرزندان‌


    
کوروش‌ در حالا حاضر دانشجوی‌ دکترای‌ورزش‌ در کلن‌ است‌. او ابتدا فوتبال‌ بازی‌ می‌کردو سپس‌ به‌ بسکتبال‌ روآورد و در تیم‌های‌«لورکوزن‌» و «کلن‌» بازی‌ می‌کرد که‌ هم‌ اکنون‌عضو تیم‌ بسکتبال‌ کلن‌ است‌.
    فریدون‌ 18هم ساله‌ که‌ بود از ما جدا شد و به‌«مپن‌» رفت‌ تا پیش‌ از گرفتن‌ گواهینامه‌، من‌ او رابه‌ آنجا می‌بردم‌ که‌ در 100 کیلومتری‌ اندن‌ بود،سپس‌ خودش‌ به‌ آنجا می‌رفت‌، اما این‌ که‌ هر روزبه‌ مپن‌ برود و برگردد با سختی‌های‌ زیادی‌ مواجه‌بود; از این‌ رو، باشگاه‌ برای‌ او امکاناتی‌ فراهم‌آورد تا این‌ که‌ وی‌ در آنجا ماند و همین‌ شد که‌«فری‌» هم‌ از ما جدا شد.
    
    

رفتن‌ به‌ تیم‌ ملی‌ آلمان‌


پس‌ از این‌ که‌ به‌ «مپن‌» رفت، بازی‌های‌ خوبی‌از خود به‌ نمایش‌ گذاشت‌ و سپس‌ به‌ تیم‌ جوانان‌ وامید آلمان‌ دعوت‌ شد... پس‌ از مپن‌ به‌ فرایبورگ‌رفت‌، پس‌ از فرایبورگ‌ با این‌ که‌ چهار سال‌قرارداد داشت‌، در سال‌ دوم‌ به‌ «لوبک‌» پیوست‌و بازی‌های‌ خوبی‌ از خود به‌ نمایش‌ گذاشت‌ وپس‌ از آن‌ هم‌ به‌ «کایزرسلاترن‌» در جنوب‌غربی‌آلمان‌ رفت‌، شهری که‌ نزدیک‌ به‌ فرانسه‌ است‌.
    
    

استعداد در فرزندان‌


  پرویز زندی‌ برایمان‌ از کشف‌ استعداد و علاقه‌به‌ ورزش‌ در فرزندان‌ خود می‌گوید: فریدون‌ وکوروش‌ به‌ باشگاه‌ اندن‌ رفتند. فریدون‌ 6 ساله‌بود و کوروش‌ 9 ساله‌... آنها در فوتبال‌ ثبت‌ نام‌کردند، البته‌ من‌ به‌ کشتی‌ علاقه‌ داشتم‌، اما درآلمان‌ این‌ ورزش‌ جایگاه‌ خوبی‌ ندارد، به‌ هرحال‌یک‌ روز به‌ تمرین‌ رفتم‌، دیدم‌ فریدون‌ دائما به‌دروازه‌ خودشان‌ گل‌ می‌زند، چون‌ که‌ رفیقش‌درون‌ دروازه‌ ایستاده‌ بود و فریدون‌ هم‌ در عالم‌بچگی‌، توجهی‌ به‌ مربیان‌ نمی‌کرد، رفتم‌ سرفریدون‌ داد زدم‌، که‌ پسر گل‌ این وره ، چرا آن ‌ور می‌زنی‌،آمدم‌ خانه‌ و به‌ مادرشان‌ گفتم‌، آخر این‌ چه‌هزینه‌ای‌ است‌ که‌ ما پرداخت‌ می‌کنیم‌، این‌ پسر به‌خودشون‌ گل‌ می‌زند و... (می‌خندد). ‌یک‌ دوست‌ آلمانی‌ داشتم‌، که‌ فوتبالیست‌ خوبی‌بود، از طرفی‌ من‌ هم‌ شش‌ ماه‌ بود که‌ دیگر به‌ محل‌تمرینات‌ نرفته‌ بودم‌. او آمد گفت‌: پرویز ببین‌پسرت‌ چقدر خوب‌ بازی‌ می‌کند، گفتم‌;چی‌می‌گی‌ بابا، فری‌ که‌ بازی‌ بلد نیست‌، دائما تودروازه‌ خودشان‌ گل‌ می‌زند. به‌ اتفاق‌ دوستم‌ به‌آنجا رفتم‌ و دیدم‌ که‌ چقدر خوب‌ بازی‌ می‌کند.در همان‌ زمان‌ «فری‌» در خط میانی‌ بازی‌ می‌کردو کوروش‌ در خط دفاع‌، اما کوروش‌ پس‌ از مدتی‌به‌ من‌ گفت‌: بابا من‌ از فوتبال‌ خوشم‌ نمی‌آید. به‌این‌ خاطر به‌ بسکتبال‌ رو آورد، که‌ البته‌ الان‌پشیمان‌ شده‌ و می‌گوید: «بابا کاش‌ من‌ همان‌فوتبال‌ را انتخاب‌ می‌کردم‌ تا مثل‌ فری‌ پول‌ درمی‌آوردم‌.» 
    

پس‌ از این‌ که‌ فری‌ در این‌ ورزش‌استعدادهای‌ خود را نمایان‌ ساخت‌، تصمیم‌ گرفتم‌که‌ او را از «اندن‌» خارج‌ کنم‌، چرا که‌ مربیان‌باشگاهی‌ زیاد به‌ اندن‌ توجه‌ نمی‌کردند، از این‌ روسعی‌ می‌کردم‌ او را به‌ باشگاه‌ بزرگ‌تری‌ بفرستم‌.پس‌ مجبور شدم‌، سه‌ روز در هفته‌ 150 کیلومتر،فری‌ را به‌ نزدیکی‌ «برمن‌» ببرم‌ و سپس‌ 150کیلومتر آن‌ را برگردانم‌ که‌ کاری‌ بس‌ دشوار بود،اما حالا خوشحالم‌ که‌ می‌بینم‌ مزد زحمات‌ خود راگرفته‌ام‌.
    
    

او با ایران‌ بیگانه‌ نیست‌


 «فریدون‌ زندی‌» از کودکی‌ با ایران‌ بیگانه‌نبود. در خانواده‌ او، همیشه‌ از ایران‌ صحبت‌ بود ونقش‌ پدر و مادر تا حد زیادی‌ در این‌ روند موثربود، پرویز می‌گوید: شاید باورش‌ مشکل‌ باشد، اماتمام‌ این‌ خصوصیات‌ را آنان‌ از مادرشان‌ گرفتنداصولا در آلمان‌ بحث‌ تبعیض‌ نژادی‌ بسیار جدی‌است‌، برای‌ مثال‌ چند تا از دوستانم‌ که‌ همسرآلمانی‌ دارند، آنها اجازه‌ نمی‌دهند که‌بچه‌هایشان‌ حتی‌ ایرانی‌ یاد بگیرند، اما «الا»نهایت‌ تلاشش‌ را کرد تا زبان‌ ایرانی‌ و فرهنگ‌ایرانی‌ را به‌ کوروش‌ و فریدون‌ یاد بدهد، که‌ البته‌«الا» هم‌ این‌ فرهنگ‌ را از من‌ یاد گرفت‌،«می‌خندد» و ادامه‌ می‌دهد: «الا» غذای‌ ایرانی‌را از خانواده‌ام‌ یاد گرفت‌ و حتی‌ سعی‌ کرد که‌ به‌بچه‌ها، غذاهای‌ ایرانی‌ بدهد، تا این‌ حد «الا»سعی‌ کرد که‌ بچه‌ها را به‌ ایران‌ و ایرانیان‌ آشنا کند. 
   

 از پرویز زندی‌ پرسیدیم‌ که‌ چند نفر از اقوام‌شما در آنجا زندگی‌ می‌کنند، وی‌ گفت‌: از میان‌شش‌ برادر و خواهر، یک‌ برادر و یک‌ خواهر درآلمان‌ زندگی‌ و بقیه‌ در ایران‌ زندگی‌می‌کنند...
    
    

پیوستن‌ زندی‌ به‌ ایران‌

 

 زمانی‌ که‌ زندی‌ 19 ساله‌ بود، ابراهیم‌ طالبی‌ اورا دیده‌ و به‌ او پیشنهاد داده‌ بود که‌ در تیم‌ایران‌ بازی‌ کند، که‌ آن‌ زمان‌ این‌ وضع‌ پس‌ ازمدتی‌ بایکوت‌ ماند... چهار سال‌ بعد توسط یکی‌ ازدوستان‌، فیلم‌های‌ بازی‌ زندی‌، را به‌ برانکورساندیم‌، البته‌ من‌ و مادرش‌ دوست‌ داشتیم‌ که‌ اودر ایران‌ بازی‌ کند.

خاطره‌ای‌ از فدراسیون‌ ترکیه‌ در ذهن‌فریدون‌ باقی‌ ماند، آنها سریع‌ از بازیکنان‌ شاغل‌در آلمان‌ دعوت‌ می‌کنند که‌ دیگر نتواند در آلمان‌بازی‌ کند، از طرفی‌ کلینزمن‌ هم‌ نام‌ او را در لیست‌گذاشته‌ بود تا برای‌ بازی‌های‌ دوستانه‌ مقدماتی‌جام‌ جهانی‌ از او استفاده‌ کند، من‌ انتخاب‌ رابرعهده‌ «فری‌» گذاشته‌ بودم‌، او می‌ترسید که‌ به‌اردوی‌ ایران‌ دعوت‌ شود، یک‌ بازی‌ کند و بعدخط بخورد و آن‌ گاه‌ بازی‌ در تیم‌ ملی‌ آلمان‌ راهم‌ از دست‌ بدهد، در همان‌ زمان‌ کلینزمن‌ او را به‌تیم‌ ملی‌ آلمان‌ دعوت‌ کرد، که‌ فری‌ به‌ او گفت‌:اجازه‌ بدهید فکر کنم‌، اما پس‌ از این‌که‌ دید،برانکو به‌ او اعتقاد دارد، در نهایت‌ تیم‌ ملی‌ ایران‌را انتخاب‌ کرد و من‌ و مادرش‌ از این‌ تصمیم‌ اوخوشحال‌ شدیم‌. زمانی‌ که‌ او به‌ ما زنگ‌ زد و گفت‌:ایران‌ را انتخاب‌ کردم‌، من‌ و مادرش‌ از خوشحالی‌گریه‌ کردیم‌. 
    

از طرفی‌ «فریدون‌» از علاقه‌ ایرانی‌ها به‌خودش‌ با خبر شد و در مدتی‌ که‌ در ایران‌ بود، ازبرخورد مردم‌ با خود بسیار راضی‌ است‌ و عاشق‌جو ایران‌ شد.
 در همین‌ هنگام‌ مادر فریدون‌ که‌ ساکت‌ بودگفت‌: آلمانی‌ها بسیار مغرور هستند، بینی‌های‌آنان‌، بالاست‌ من‌ دوست‌ دارم‌ فری‌ در ایران‌بازی‌ کند، من‌ هم‌ عاشق‌ ایران‌ هستم‌ و دوست‌دارم‌ در ایران‌ زندگی‌ کنم‌.
    
    

الا کخ‌: دوست‌ دارم‌ در ایران‌ زندگی‌ کنم‌


 پرویز زندی‌ می‌گوید: چند ملک‌ از ارث‌ پدری‌به‌ ما رسیده‌ که‌ تصمیم‌ دارم‌، آنها را بفروشم‌ البته‌همسرم‌ دوست‌ دارد، در ایران‌ زندگی‌ کند. 
دلمان‌ می‌خواست‌ از زندگی‌ «الا کخ‌» بیشتربدانیم‌، او می‌گوید: زمانی‌ که‌ به‌ دنیا آمدم‌، مادرم‌را از دست‌ دادم‌، سپس‌ پدرش‌ زنی‌ دیگر اختیارکرد. 14 ساله‌ که‌ بود، مادر بزرگش‌ به‌ او می‌گوید:مادرت‌ در زمان‌ بارداری‌ تو، فوت‌ کرد; او فهمید وگریه‌ کرد، اما از آنجا که‌ مادر ناتنی‌اش‌ بسیارمهربان‌ بود، با او غریبگی‌ نمی‌کرد. وی میگوید : من‌ از روابط اقوام‌ و آشنایان‌ در ایران‌ بسیار تعجب‌ می‌کنم‌، درآلمان‌ چنان‌ مسئله‌ای‌ نمی‌بینم‌، اما در ایران‌ این‌وضع‌ برایم‌ خوشایند است‌، به‌ همین‌ خاطر دوست‌دارم‌ در ایران‌ زندگی‌ کنم‌.
    
    

وضع‌ آلمان‌ خوب‌ نیست‌


«پرویز زندی‌» می‌گوید: از زمانی‌ که‌ درسال‌90 دیوار برلین‌ فرو ریخت‌، خیلی‌ ازکشورهای‌ بلوک‌ شرق‌ به‌ مانند: یوگسلاوی‌،اوکراین‌، بلغارستان‌ و آلبانی‌ و... به‌ آلمان‌ آمدند.تعداد بیکاران‌ در آلمان‌ بیداد می‌کند، در آلمان‌5میلیون‌ بی‌کار داریم‌. اما می‌خواهم‌ چیزی‌بگویم‌ که‌ باید معذرت‌ خواهی‌ کنم‌، بیشتر ایرانیانی‌که‌ در سال‌های‌ اخیر به‌ آلمان‌ آمدند، اوضاع‌درستی‌ ندارند; خیلی‌ از آنها وطن‌ فروشی‌ کردند،من‌ که‌ 36 سال‌ است‌ در آلمان‌ زندگی‌ می‌کنم‌، به‌ایران‌ عشق‌ می‌ورزم‌، عده‌ای‌ هم‌ آمدند به‌ ظاهر پناهنده‌ سیاسی‌ شدند و می‌گویند ما در ایران‌فعال‌ سیاسی‌ بودیم‌، اما دروغ‌ می‌گویند، این‌افراد اصلا نمی‌دادند که‌ «سیاست‌» را چگونه‌می‌نویسند، این‌ افراد چهره‌ ما را خراب‌ کردند،دیگر نمی‌گویند که‌ ما سال‌ها در اینجا زحمت‌کشیدیم‌، مالیات‌ دادیم‌، کار کردیم‌، فرزندانمان‌ رادرست‌ تربیت‌ کردیم‌ و... به‌ هر حال‌ برای‌ وضعیت‌ایرانیان‌ متاسفم‌، گرچه‌ باید قبول‌ کرد که‌ تبعیض‌نژادی‌ در آلمان‌ بیداد می‌کند. برای‌ مثال‌ درایالت‌ باواریا، که‌ بایرن‌ مونیخ‌ تیم‌اصلی‌ این‌ ایالت‌است‌، بیشتر اهالی‌ باواریا ضدخارجی‌ هستند. آنهاحتی‌ آلمان‌ راهم‌ قبول‌ ندارند و می‌گویند، ما بایدخودمان‌ پادشاه‌ می شویم‌ و این‌ امر برای‌ بازیکنان‌ خارجی‌ کمی‌ مشکل‌ است‌.
    
    

کوتاه‌ از میان‌ گفته‌ها


 _پس‌ از این‌ که‌ «الا» مسلمان‌ شد، نام‌ خود را«لیلا» گذاشت‌.
 

_فریدون‌ عاشق‌ سرعت‌ است‌، یکبار که‌ 19ساله‌ بود تصادف‌ کرد و بار دیگر، پیش‌ از عید که‌خسارات‌ فراوانی‌ به‌ بی ام دبلیو 100 هزار یورویی ‌اش ‌وارد شد.

_پس‌ از تصادفش‌ با ما تماس‌ گرفت‌ و گفت‌:برایم‌ گوسفند قربونی‌ کنید و به‌ فقرا بدهید. 
    

_کوروش‌ بسیار عالی‌ ایرانی‌ صحبت‌ می‌کند،درست‌ برعکس‌ فریدون‌... فریدون‌ حالا به‌ کلاس‌زبان‌ فارسی‌ می‌رود و تصمیم‌ دارد هر چه‌ زودتر،ایرانی‌ را به‌ راحتی‌ صحبت‌ کند.

----------------------------------------------------------------------

اینها عکسهای بچگی های فریدون زندی هستن.امیدوارم خوشتون بیاد.

 

 

 


| نوشته شده توسط تیم ملی در دوشنبه 84/3/23 و ساعت 1:58 عصر | نظرات دیگران()
بالا